حسين حديثى

DevilPrayer


ARCHIVE

یکشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۶

این قرمساقِ مافنگی اگر آن شب آن همه بنگ نبسته بود به نافش،
ارضاء می شد و کلکِ کار کنده می شد و ملقمه ای نمی شد که سرِ دادنِ
دو زار – ده شاهی این قشقرق به پا شود که: "تو، دادن بلد نیستی!"

من به گورِ پدرِ پدرسگ ام خندیده باشم اگر قبل قاعده گی زیر لاحاف
کسی بخزم. مگر نه که پیش از کف کردن شاش خیلی ها، ماست نصف
بچه محل ها را کیسه می کردم و پول و پله ی سر کیسه شده را همه خرج
دوا و درمان و کف و دفن اون گور به گوری؟

من که اول و آخر همه ی جنده خانه های تهران را درآوردم قبل از این که
ممه های ام هنوز توک بترکانند؛ اگر این حاجی پدرسگ را درست ارضاء
کرده بودم که الان کارم به کنار خیابان اتو زدن نمی کشید...