حسين حديثى |
|
||||
|
دوشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۵
سزایِ سزاواریِ ناسزا مردم، مردد از ارتداد، تردد می کنند از روی آن متونِ آبیِ زیر خط داری
که ما را "با خود می برد هر کجا که خواست!" و کلیک می کنند تا برده شوند از لای لا به لای صفحاتِ کتابِ میلیاردی که صفحات اش سرتاسر گیتی گسترده شده؛ گه زده به دارالتادیب و فنون قدیم! مردمک چشم مرد و زن می گردد در مسافرتِ ماوراییِ عصرِ نوین شان که دستاورد میراث اخیر است و لا به لای صفحات، تصاویری از لای پای دیگران می بینند. لا به لای آن لا ها، مردمک شان از حدقه کلیک می کند تا دُمِ میمونیِ غرایض شان سر بلند کند که سردمدارانِ تمدنی بیضوی - نه از آن گونه که دایره ای پَخ؛ که همان بیضه های لا به لای پاهای شان - ساختندشان! اینان، شاعران لا به لایِ پای مادران عفیف شان اند! (ارجاع به کساشیر، جمع مکسر ک... شعر!) روی متون آبی که کلیک می کنند، ناگاه عورت نوشته های یک دور دست نویس پدیدار می شود در آدرسی که عددش، مطابق با این نوشته هاست. گاهی دست خطی به یادگار می گذارند؛ گاهی شعرهای لا به لای مادران شان را! رد می شوند؛ مردد؛ ترددی مردود!
Comments:
ارسال یک نظر
|