حسين حديثى

DevilPrayer


ARCHIVE

پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۵

خانه ی ما جن دارد. یعنی به عبارتی ما در خانه ی اجنه می نشینیم. همنشینیم!
ما می نشینیم روی اجنه وقتی آن ها را نمی بینیم. آنها شب ها و صبح ها می آیند.
از ما می خواهند که پای کوبی و عزای شان را به هم نزنیم؛ سوزن و بسم الله موقوف!

جن بزرگ که می آید کرایه خانه اش را از ما بگیرد، ما می زنیم خودمان را به جن زدگی.
آن ها هم، تخم جن ها، خوب می دانند ما چه مرگ مان است. شروع می کنند با
سم های بزی شان که زنگوله پای اند، توی رختخواب های ما یورتمه می روند.

از آمیزعلی خواستم یک طلسم درست کند به شکل دست پنش(پنج) تن آل عبا، آویزان کنیم،
ورد بخوانیم، فوت کنیم، تا جن ها دود شوند، نیایند هی در حمام ما آمیزش کنند،
موهای شان را شانه بزنند، موهای شان بریزد کف حمام و کف حمام چشم ما را بسوزاند.
خانه خراب ها، موی شان همه جا هست، توی خورش، روی قاب دستمال،
حتی زیر لباس زیرت را هم که نگاه کنی، گاه موی جن گرفته.

آتش روشن می کنیم که مو بسوزانیم از شرشان خلاص شاید شدیم. گر گرفته تو گوئی نار نمرود!
خدا خدا می کنیم سر و کله ی جن ها بی وقت پیدا نشود که باز بشاشند به بساط آتش ما.
سه بار دور خودمان می چرخیم، صدا می زنیم اهل خانه را که آیة الکرسی بگیرند، شربت مار
می ریزم در آتش که می جهد، انگار تف سر بالا! از راه می رسند کرور کرور، با ساز و دهل.

یکی شان که همیشه لخت می آید و من ازو خوش ام می آید، می پرد وسط آتش، برشته می شود.
بقیه ی اجنه به تقلید ازو عریان مادرزاد می پرند توی داغی. پر و بال شان می سوزد،
تمام گربه ها جمع می شوند دور آتش که بوی کباب گرفته. طلسم همه شان را می گیراند.

سر شبی، آسمان گرنبه می زند. با بارش بارندگی آتش می میرد. ما ماندیم و خاکستر
پری و جن که طفلی ها طفیل هستی عشق بودند. دیگر خانه خالی و کور شده، سوت!