حسين حديثى |
|
||||
|
سهشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۵
می آئیم بیرون، ما را می گیرند. سوار اتول می کنند می برند هرچی بدترمان را پاره می کنند.
مرخص می شویم، سر کوچه می خواهیم ببوسیم تان، گرفته می شویم. شلاق می خوریم. با هم می رویم پارک و سیم-نما و تیاتر و پارتی و موزه و خیابان گردی تا دست گیر شویم. ما را می برند چون دست زدیم به آن جای شما، جلوی چشم مردم، چشم مان را درمی آورند. ما شبیه به گیره شده ایم. هر چیزی به ما گیر می کند؛ همه کسی به ما گیر می دهد. اصلا از گیرائی خاصی برخوردار شده ایم. ما شما را در خیابان بو می کشیم، لذیذ هستید، گرفتگی عضلانی شدیدی ایجاد می شود. ما را می برند سه سال اعدام می کنند. هفده سال حبس ابد می شویم. با گلوله توی دماغ ما راه آب باز می کنند. ناخن هایمان را می کشند، موهامان را نیز، لپ ما را گاز می گیرند، اما ما شما را دل مان می خواهد وسط خیابان ماچ مالی کنیم، حتی اگر گیر بدهند!
Comments:
ارسال یک نظر
|