حسين حديثى

DevilPrayer


ARCHIVE

دوشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۵

او یک مغز کوچک دارد با یک دول کوچک.
اما وقتی که جیش می کند، همه جا را آب می برد؛ آقائی که شما باشید، ما را خواب!

طفلک کلیه اش مثل موتور پمپ است. نقاط محبوب اش هم همین مبل که رویش نِشسته اید
(نون با کسره – یعنی روی آن نشسته هستید) و آن مبل که رویش نَشسته اید (نون با فتحه، برابر با ننشسته).

درمورد قصه ی حسنی هم با او صحبت کردیم که موهای افشان و ناخن سیاه و جیش تو شلوار و مابقی.
بچه هنوز حرف که نمی زند، اگر هم بزند حرف حساب نیست که! همه اش عر می زند و
زندگی مان را خیس می کند.

سقف پائینی ها نشست کرده… فرش ها کپک زده اند و خانه بوی آمونیاک گرفته.
محله پر از مگس شده و شپش شپش کش شش پا. شهرداری از ما خواسته که از او
بخواهیم جلوی جیش اش را بگیرد؛ اما او اعلام کرده که در خواب کاری نمی تواند بکند.

زا به راه شدیم؛ راه راه شدیم؛ پا به زا شدیم؛ تمام راه ها را امتحان کردیم.
روزنامه نوشته که او اعتصاب ادرار کرده تا اعتراض کند. زندگی مان زرد شده.

اوایل فقط تشک خیس می شد و اندازه ی یک سکه ی پنج تومانی روی شلوارش.
الان دیگر کار بالا گرفته. طاقت مان طاق شده. طاق ساختمان تا نیمه فرو ریخته.
این زندگی که برای ما درست کرده، از تکرر و تسلسل نگرانی موهوم جهش
مایعات مثانه ی یک طفل بعید بود!

مردم دم به دم، دم می گیرند هر موضوعی را. حالا همه با او یک صدا شده اند.
یک راه پیمائی کردند، به جان شما، دور هزار نفر؛ گفتم عنقریب خبری می شود، نشد.
حالا همه یک صدا دم در خانه ی ما که می رسند، می ایستند؛ روی ام به دیوار،
رو می کنند به دیوار و زیپ شان را پائین می کشند و از او حمایت می کنند و
دیوار ما را خیس!