حسين حديثى |
|
||||
|
|
شنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۱
عزیزان! آنچه که می خواهم به شما بگویم، بسیار سری است و استدعا دارم که هیچ کس
- به خصوص هیچ یک از دعاگویان خدا - از آن بوئی نبرد. جبرئیل، از دوستان دیرین من است و با وجود آن که نام من از میان ترکیب خدایان خط خورد، او هنوز هم به من وفادار ست و هر از گاهی برایم ایمیل یا آفلاین می فرستد. قضیه ای که می خواهم برایتان تعریف کنم، مربوط به همین پریروز است. دو روز پیش از این، ایمیل ای دریافت کردم بدین مضمون: From: gabriel@paradise.com To: devil@hell.com (آدرس ها معنوی اند و به این راحتی ها کار نمی کنند. زور نزنید!) Subject: A secret mail found in God`s Inbox folder Body: (متن را ترجمه کرده ام) "شیطان عزیز، سلام! باور نمی کنی که چقدر دلم برایت تنگ شده تا بیائی و در ازل، به دور از مزاحمت آفریدگان، یک دست حکم بزنیم و عرقی به سلامتی هم بخوریم و کاپیتان بلک دود کنیم! نمی دانی پس از آن که کار وحی تمام می شود، آن قدر خسته و کوفته سوار متروی زمین-بهشت می شوم که نرسیده به ایستگاه آسمان پنجم خوابم می برد!! مرده شوی این بهشتیان را ببرند! همه اش سر و صدای مباحثات علمی و خزعبلات فلسفی و دعا و ناله و امثالهم!! همه اهل ملکوت از دست برزخیان سرگردانی که فکر می کنند در بهشت جا دارند، به تنگ آمده اند. از اینها بگذریم. دلیل اصلی آن که این ایمیل را برایت می فرستم، در ابتداء عذرخواهی از سر نزدن به جهنم و احوالپرسی و ثانیا، طرح یک موضوع بسیار مهم و سری است که اگر خدا از آن خبردار شود، همان بلائی را که بر سر تو آورد، بر من نیز نازل خواهد کرد. ابلیس جان! سه روز پش، خدا مرا صدا کرد و گفت: "اوهوی! جبرئیل! یه سر به میل ما بزن... پسوردش رو هم که خودت می دونی!" ( به همون خدا قسم که نمی تونم پسوردش رو لو بدم... وگرنه از درجه فرشتگی عزل و جن (آش خور) می شم!! تازه... خدا می دونه که چند تا دوره تاریخی دیگه اضافه خدمت بخورم! ای وای! کی این دنیا تموم میشه و آخرالزمون می رسه تا همه مون راحت بشیم؟ حالا من هیچی... توی بیچاره رو بگو!) خلاصه... روده درازی نکنم. ما رفتیم تو اینباکس خدا، دیدیم یه میلی هست که آدرسش خیلی آشناست: ave_maria@saints.com دیدم خدا سرش گرم حساب و کتاب های عید پاک مسیحی ها و عید قربون مسلموناس و مث این که باز هم میکائیل ( راستی! میکائیل رو یادته؟ خنگ خدا هنوز هم حسابداره و همه چی رو قاطی می کنه!) دفتر ثواب ها و گناه ها رو اشتباهی وارد کرده. فرصت رو غنیمت شمردم و ایمیل رو باز کردم. متن اون ایمیل، این بود: From: ave_maria@saints.com To: god@anywhere.com Subject: Re: Invitation to Paradis from GOd Body: (متن را ترجمه کرده ام) "خداوند بزرگ، سلام! من رنجدیده ترین زن تاریخ ام و در عجبم که چگونه مرا بدین سادگی از یاد بردی! می دانی و می دانم که بی آنکه از مقاربتی شهوت آلود بار برگرفته باشم، مرا باردار روسیاهی ساختی و روانه شهرم کردی. بگذریم از آنچه که بر اثر آن رسوائی بر من گذشت! فرزندی به من عطا کردی که به جای آن که گناهان خود را با وقاحت و افتخار به بارگاه تو بیاورد، با عجز و لابه کنان بر صلیب از تو نومید شد. مرا به بهتان طهارت و پاکی آلودی تا در طول تاریخ، بر دیوارهای هزاران کلیسا، شمائل نگران و مشوش مرا دستمایه بت پرستی جاهلان اهل عالم گردانی. و بدین سان، هزار چهره گرفتم و چه قصه ها که از داستان زندگی ام نبافتند! هر لحظه هزاران هزار لب روح سرگردان مرا فرا می خوانند و انتظار چیزی را از من دارند که از آن بی اطلاع و نسبت به آن فاقد شایستگی ام. نام من در تاریخ مجسمه شد، نقاشی شد، موسیقی، تصویر، خیال، رویا و توهم شد و اینها همه یعنی پوچ و هیچ! مرا باکره نیافریدی تا با جماعی که نیاز آن معجزه بود، پاکیزه و طاهر بمانم. و من، اینک، مادر داغدیده همه ابناء تاریخ، دعوت ات را رد می کنم و در بهشت مینوئی که فراهم دیده ای، منزل نمی گزینم. مرا که همه عمر به کژی و ناراستی و معجزات غیر قابل فهم گذشت، بهتر آنکه در کنجی از خانه سیاه ابلیس (جهنم)، زانوی زاری در آغوش گیرم و بر بخت سیاه خود، ناله ساز کنم. بنده تو... مریم مقدس"
Comments:
ارسال یک نظر
| ||||