حسين حديثى

DevilPrayer


ARCHIVE

پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۱

///
میمون گرسنه، از جست و جو وامانده و خسته بر درختی نشسته بود.
امسال، خشکسالی چهره جنگل را چروک و بی بر نهاده بود و اشکی از
سر درد هم، از ابرها نباریده بود. زیر درخت، گوسفندی به چرا سرگرم بود.
هر چند گوسفند بیچاره علف تازه و تری نمی یافت. ولی سعادتمندتر از میمون
بود که اکنون دیگر قوتی نمی یافت.
گوسفند چند ساعتی چرید و سپس به کناری در زیر آفتاب لم داد و به نشخوار
مشغول، گوئی به طبیعت میمون ریشخند می زد. حیوان سیر، تقریبا خواب بود که
جرقه ای در ذهن موجود گرسنه بالای درخت زد!
به سرعت پائین آمد. تخته سنگ بزرگی را برداشت و بر فرق گوسفند کوفت.
مرده،
گوشت قربانی آن روز آدمیزاد -میمون پیشین - شد.
و ابراهیم
مبعوث گردید.